۵ سریال برتر دنیا درباره هوش مصنوعی و تکنولوژی
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۹۰۷۹۵
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در طول سالهای اخیر توجه مخاطبان آثار نمایشی در سراسر جهان به سریالهایی که از شبکههای تلویزیونی یا اینترنتی پخش میشوند، رونق فراوانی به سریالسازی داد. تا جایی که بسیاری از فیلمسازان مطرح در سرتاسر جهان، برای یک بار هم که شده، برای مدتی پرده نقرهای را کنار گذاشتند و به سراغ سریالسازی رفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما یکی از جذابترین سوژههایی که در این مدت بسیاری از هنرمندان شناخته شده دنیا به آن پرداختند، پیشرفتهای تکنولوژیک بود، پیشرفتهایی که مسیر زندگی شخصیتهای اصلی داستان را تغییر میداد و گاهی حتی هویت این شخصیتها را به وجود میآورد. برخی از ایدههایی که به شکلگیری سریالهای مختلف منجر شد، در جذب مخاطب بسیار موفق بودند و برخی دیگر نتوانستند آنقدر خوب عمل کنند، تا جایی که تعدادی از آثار دسته دوم برخلاف برنامهریزیهای اولیه یا تبدیل به مینی سریال شدند، یا دیگر فصلهای دوم و سوم آنها ساخته نشد.
اگرچه چنین سرنوشتی صرفا به آثار تلویزیونی در حوزه تکنولوژی مربوط نمیشد و بسیاری از سریالهای تاریخی، جنایی، ترسناک و... نیز با این مشکلات روبرو شدند. اما این شکستها نبود که فیلمسازان و شبکههای تلویزیونی یا استریمهای مختلف را از ساخت آثار این ژانر منصرف میکرد، بلکه موفقیتهایی که برخی از سریالهایی با این سبک به دست آورده بودند، به قدری بود که تعداد آثار این ژانر را در چند سال اخیر به طرز عجیبی افزایش داد. در گزارش پیش رو، مروری داریم بر موفقترین سریالهایی که تکنولوژیهای جدید و هوش مصنوعی در آنها حرف اول را میزند.
آیینه سیاه (Black Mirror)
شبکه سازنده: کانال ۴ بریتانیا و نتفلیکس
سال پخش فصل اول: ۲۰۱۱
ستارهها: چارلی بروکر (کارگردان و نویسنده) آرون پاول، مونیکا دولان (بازیگران)
امتیاز در IMDB: ۸.۷ از ۱۰
سریال «آینه سیاه» یکی دیگر از پرطرفدارترین مجموعههای این ژانر است. اثری اپیزودیک که هر قسمت آن ساختاری متفاوت دارد و هر بار مخاطب داستان جدید با شخصیتهای جدیدی را تماشا میکند. اگرچه این داستانها در ظاهر هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما همه آنها یک نقطه مشترک دارند و آن هم اینکه پیچیدگیهای مبتنی بر تکنولوژی که در داستان شخصیتهای این سریال رسوخ کرده است، گره اصلی قصه را شکل میدهد.
مبحث آینده انسان در مواجهه با هوش مصنوعی در این سریال چهار فصلی (که اخیرا فصل جدید آن به نمایش درامده است) چالش اصلی شخصیتهاست. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان داخلی و خالجی سریال «آینه سیاه» یکی از خلاقانهترین سریالهایی است که تاکنون با این موضوع ساخته شده است. سریال به طور علنی نقدی آشکار بر روابط انسانی و فناوری دارد و سعی دارد به بیننده درباره این شیوه زندگی هشدار دهد. تقریبا در تمامی قسمتها ما به خوبی با پیشرفتهای تکنولوژیک که به طور مستقیم روی سبک زندگی مردم دنیا تاثیر گذاشته اند آشنا میشویم و حتی میبینیم که این فناوریها در برخی موارد چقدر زندگی را آسانتر کرده است، اما به مرور میبینیم که این اعتیاد بشر به فناوری، نظم دنیا را چگونه بر هم زده است.
مظنون ( Person of Interest)
شبکه سازنده: سی بی اس
سال پخش فصل اول: ۲۰۱۱
ستارهها: جاناتان نولان (سازنده) جیم کاویزل، مایکل امرسون، کوین چاپمن (بازیگران) رامین جوادی (آهنگساز)
امتیاز در IMDB: ۸.۵ از ۱۰
در سریال «مظنون» برخلاف اکثر سریالهای این ژانر، ما چیزی شبیه به روباتهای انسان نما نمیبینیم و سوژه اصلی اثر یک سیستم یا یک ماشین است، سیستمی که قابلیت این را دارد که با استفاده از دادههای دوربینهای شهری، ترافیکی، تلفنهای همراه و... پیشبینی کند چه زمانی جرمی صورت خواهد گرفت و طرفهای درگیر این اتفاق چه کسانی هستند، البته برای اینکه قصه همچنان کشش داشته باشد، این سیستم دقیقا نمیتواند بین قربانی آن جنایت و فرد جنایتکار به درستی تفکیک ایجاد کند و همین جاست که یک تیم مبارزه با جرایم خاص دور هم جمع میشوند تا هر بار معادلات به دست آمده از این تکنولوژی را حل کنند.
در حقیقت در این سریال ما با سیستمی روبرو میشویم که تمام جنبهها زندگی مردم را زیر ذره بین دارد، حتی مدل راه رفتن آدمها، تماسهای تلفنی، صدا و تصویر همه شهروندان را تحلیل میکند و هر اتفاقی را پیشبینی میکند. آن چیزی که در این سریال به عنوان سوژه اصلی به آن پرداخته میشود، دقیقا نزدیکترین چیز به هوش مصنوعی است که امروزه دنیا را فرا گرفته است و ویژگیهای منحصر به فرد سیستم موجود در سریال «مظنون» ویژگیهایی نزدیک به هوش مصنوعی امروزی دارد که میتواند در کسری از ثانیه تمام اطلاعات موجود در اینترنت را بررسی کند و به نتیجه دلخواه کاربر خود دست پیدا کند.
دنیای غرب (Westworld)
شبکه سازنده: اچ بی او
سال پخش فصل اول: ۲۰۱۶
ستارهها: جاناتان نولان، جی جی آبرامز (تهیهکنندگان) آنتونی هاپکینز، ایوان ریچل وود، اد هریس، جفری رایت (بازیگران)
امتیاز در IMDB: ۸.۵ از ۱۰
یکی از موفقترین سریالهای این حوزه بدون شک سریال «دنیای غرب» است، اثری که در ابتدا تصور میشود قصه آن در سالهای دور در غرب وحشی میگذرد و حال و هوای سریال به آثار وسترن بسیار شباهت دارد، اما به مرور تماشاگر متوجه میشود که این سریال فراتر از یک اثر وسترنی ساده است و شاهد دنیایی هستیم که در دنیای سریال خلق شده و شخصیتهای آن همه رباتها یا موجوداتی هستند که توسط بشر و به نیت سرگرمی خلق شدهاند.
در حقیقت در این سریال روباتهای دنیای خیالی از ماهیت واقعی خودشان بیخبرند و هرروز مسیر داستانی ثابتی که برایشان برنامهریزی شده است را اجرا میکنند. اما به مرور و با اتفاقات ریز و درشتی که در برخی از شخصیتها رخ میدهد بعضی از خاطرات دستکاری شده در ذهن رباتها ذخیره میشود و این موجودات تصمیم میگیرند به ماهیت هستی خود پی ببرند و برعلیه سازندگان دنیای مجازیشان شورش کنند. این سریال و رفتاری که رباتهای حاضر در آن انجام میدهند دقیقا همان هدفی را نشانه میگیرد که امروز با گسترش هوش مصنوعی کل دنیا را فرا گرفته است و آن هدف چیزی نیست جز «رشد عجیب و غریب هوش مصنوعی و فراتر رفتن قدرت رباتهای تولید شده با این تکنولوژی از بشر».
کربن تغییر یافته (Altered Carbon)
شبکه سازنده: نتفلیکس
سال پخش فصل اول: ۲۰۱۸
ستارهها: جوئل کینامن، جیمز پورفری، کریس کانر، کریستین لمن (بازیگران)
امتیاز در IMDB: ۷.۹ از ۱۰
در این سریال تقریبا ما به نوعی قرار است با زندگی بشر در سه قرن بعد روبرو شویم، زندگی عجیبی که تحت تغییرات تکنولوژیک کاملا دگرگون شده و خیلی از اتفاقات و فعل و انفعالات رخ داده در آن، از درک ما خارج است. اما وقتی امروز میبینیم هوش مصنوعی در ابتدای مسیرش چه تواناییها را در اختیار انسانها قرار داده، بعید نمیدانیم دنیای فانتزی نویسنده «کربن تغییر یافته» روزی به حقیقت بپیوندد، آن هم شاید نه در چند قرن آینده.
این اثر پا را فراتر از تغییرات جزئی تکنولوژیک در زندگی گذاشته و زمانی را به تصویر میکشد که مردم دنیا روح ندارند و جسم برای آنها صرفا یک کالبد فیزیکی است که میتوان موجودیت انسان را به سادگی روی تک تک آنها سوار کرد. در دنیای خاص این سریال، همه چیز در دیسکتهای کوچکی قرار دارد که در پشت گردن آدمها قرار میگیرد و هرکس تا زمانی که آن دیسکتها سالم باشد، زنده است و انسانها میتوانند با خریدن بدنهای مختلف، وجود خود را از طریق یک انتقال ساده، از بدنی به بدن دیگر منتقل کنند و به این ترتیب عمری جاودانه به دست بیاورند. این سریال داستانی جنایی در دل خود دارد که میتواند برای مخاطبان آثار پلیسی هم اثری جذاب و درگیرکننده باشد.
عشق، مرگ و رباتها (Love, Death & Robots)
شبکه سازنده: نتفلیکس
سال پخش فصل اول: ۲۰۱۹
ستارهها: دیوید فینچر، تیم میلر (تهیه کنندگان و سازندگان)
امتیاز در IMDB: ۸.۴ از ۱۰
اما در میان سریالهای محبوب این ژانر، نمیتوان از «عشق، مرگ و رباتها» به سادگی گذشت. اثری که مثل دیگر سریالهای این فهرست یک سریال رئال به حساب نمیآید و در حقیقت سریالی انیمیشنی مخصوص بزرگسالان محسوب میشود. نتفلیکس زمانی که با ایده دیوید فینچر این سریال انیمیشنی را در دستور کار تولیدات خود قرار داد، شاید تصور نمیکرد که این اثر بتواند خیلی زود مخاطب جهانی خود را پیدا کند و به یکی از سریالهای مهم انیمیشنی در سالهای اخیر تبدیل شود.
نکته جالب توجه در رابطه با این سریال این است که هر قسمت آن، سبک انیمیشنی، حال و هوا و سوژه خاص و تیم تولید منحصر به فرد خود را دارد، اما شبیه به سریال «آیینه سیاه» نخ تسیبح هر قسمت پیشرفتهای تکنولوژیک است، پیشرفتهایی که به خلق رباتهای مختلف انجامیده و حالا این رباتها نه تنها به بخش جدایی ناپذیر زندگی روی کره زمین تبدیل شدهاند، بلکه پا را از این نیز فراتر گذاشتهاند و حیات بر روی کره زمین را در اختیار گرفتهاند و انسانها به اقلیت تبدیل شدهاند.
خبرگزاری آنا در مجموعه گزارشهایی به تاریخچه تکنولوژی در سینما (اینجا)، ترس سینماگران از هوش مصنوعی (اینجا) و فیلمهای نسبتا موفق این ژانر (اینجا) پرداخته است. در آینده نیز در گفتگو با کارشناسان و منتقدان سینما، از زاویه نگاه تخصصی آنها به این موضوع خواهد پرداخت.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: سینمای جهان نتفلیکس هوش مصنوعی سریال سازی آنتونی هاپکینز سال پخش فصل اول امتیاز در IMDB شبکه سازنده هوش مصنوعی سریال هایی شخصیت ها ربات ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۹۰۷۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افعی تهران، راسکولنیکُف و احساس منحصر به فرد بودن در جهان
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- با یک نگاه سرسری به لیست سازندگان سریال «افعی تهران» هم میشد حدس صائب زد که سریال با مخاطبِ بسیار همراه خواهد شد؛ مخاطبانی که نرم نرمک و از گوشه و کنار صدای انتقادات برخیشان را میشنویم که بر این نکته انگشت تاکید میفشارند که در این سریال، به اخلاق و رفتار مردم ساکن در تهران کملطفیهایی شده است چراکه مردم در تهران آن سان که سریال به تصویر کشیده، آدمهایی بیاعتنا به همنوع و کنایهزن و تلخزبان نیستند.
در اینکه در تمام شهرها در سراسر جهان آدمهایی از این جنس کم نیستند حرفی نیست اما چرا در این سریال این نوع آدمها در کانون سریال قرار گرفتهاند و بی اغراق در بیشترِ سکانسها با این تیپ آدمها رو به رو میشویم؟
پاسخ اما به تیپ شخصیت اصلی سریال بازمیگردد. ما به جهان شخصی وارد شدهایم و با چشمان شخصیتی جهان را مینگریم که نگاهی دگرگونه به انسانها و جهان دارد: «آرمان» منتقد سینما و مدرسی است که در آستانۀ 50 سالگی فرصتی به کف آورده تا نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند و به جرگۀ کارگردانان فیلم اولی بپیوندد! این منتقد سینمایی که کمی دیر برای ساختن فیلماش به تکاپو افتاده، از نوعی ویژگی شخصیتی برخوردار است که بدان «شخصیت بیش از حد حساس» یا hayper sensitive person گفته میشود.
دارندگان این ویژگی شخصیتی، جهان گرداگردشان را با حساسیت بالا درک و دریافت میکنند و از پیش پاافتادهترین ماجراهای روزمره نمی گذرند و مدام رخدادی را که برای بسیارانی میتواند با پوزخندی یا دستِ بالا با شانه بالا انداختنی برگزار شود، در ذهن و ضمیرشان همچون سکانسی از یک فیلم دردناک مرور میکنند و دندان روی دندان میسایند و گهگاه از کاهی کوه میسازند و مته به خشخاش زندگی می گذارند.
مثلا پاسخ نه چندان گرم نانوای محترمِ محل در یک صبح سرد، برای کاراکترهایی که چندان درگیر ویژگیِ «شخصیت بیش از اندازه حساس» نیستند، میتواند با بی اعتنایی و حتی بی توجهی رو به رو شود یا آن را به حساب خستگی و هزار و یک دلیل و علت دیگر بنویسند و همچون بچه آهوییسبکبال از کنار آن بگذرند و دنبال کار و بار خود را بگیرند، اما شخصیت بیش از حد حساس، این بیمهری کوچک را در ذهن خود بدل به رویدادی بزرگ میکند و با منفیبافی و تفسیرهای کهکشانی از یک اتفاق روزمره، به روان خود زخمهای ناسور میزند و سلولهای عصبی خود را به کشتن میدهند!
در سریال افعی تهران با کارگردانی « سامان مقدم» چند بار هم از زبان خود شخصیت محوری داستان که صادقانه در برابر روانشناس اقرار کرد که رویدادهای روزمره را نمیتواند مثل باقی ادم ها ندیده یا نابوده بگیرد با تیپ شخصیتی ارمان کارگردان پنجاه ساله آشنا می شویم و هم در یکی از ظریف ترین سکانس ها که به روشنی دست بر روی نقطه ضعف شخصیت حساس می گذارد: آنجا که آرمان در سکانسی از سالن تئاتر بیرون می آید و وقتی پول بلیتش را از خانم بلیت فروش مطالبه می کند و خواهان پس گرفتن آن است با نگاه توام با تحقیر خانم مواجه می شود و صحنه خندۀ نه چندان مودبانه و نالازم خانم بلیت فروش را چند بار در موقعیتهای مختلف به یاد می آورد و در آنجا است که سریال اولین تلنگر را به مخاطب میند که با شخصیتی نامعمول در سریال رو به رو است و ضروری است از او انتظار رفتار و منشی از لون دگر داشته باشد.
هنگامی که با شخصیت داستان و ویژگیهای رفتاری او آشنا شدیم، با آسودگیِ بیشتری میشود رفتار او و کنش و واکنشاش را در دایره همکاران، همسایه و همسر سابق و همسایه پیشبینی و درک کرد.
آرمان با سِنسورهای حساس اش بدل به آینهای زشتنما میشود که دست بر روی نکاتی مینهد که شاید در زندگی روزانه کمتر کسی به قول قدیمیها سنگی در ترازوی آنها بگذارد.
اینکه رابطۀ میان شهروندان در کلانشهری مثل تهران تا چه اندازه میتواند پیچیده باشد. تا چه اندازه باید مراقب سخنانی باشیم که با شتاب بر زبان جاری میسازیم، تا چه اندازه باید سکنات خود را به هنگام حمله خشم و کدورت و حسادت کنترل کنیم و... چرا که همه آدمها نمی توانند به راحتی از ماجرایی، کنایه ای، متلکی و نیشِ زبانی و پرخاشی درگذرند و این احتمال متاسفانه کم نیست که برای برخی اتفاقات ناگوار روزمره بدل به عقدهها و کمپلکسهای خطرخیز شود.
افعی تهران، همان قاتلی که در شهر پیچ و تاب میخورد و آرمان بر آن است تا فیلماش را از روی زندگی پُرماجرای او بسازد، احتمالا یکی از همین «شخصیت های بسیار حساس» است که ناخوشی روانیاش به حد خطرآفرینی برای جامعه تبدیل شده است؛ احساس نزدیکی حسی میان کارگردان و قاتل سریالی هم از همین اشتراکات روانی سرچشمه میگیرد.
هر دو، چه کارگردان و چه قاتل زندگی درونیِ پیچیده ای دارند. هر دو از رویدادهایی رنج می کشند که از زمان کودکی بر روان شان سنگینی می کند( قاتل زنجیره ای کسانی را می کشد که در کارنامه شان سابقه کودک آزاری دارند) و در نهایت، هر دو آدم های منحصر به فردی در نوع خود به شمار می روند که در قاتل این احساس منحصر به فرد بودن به جنایت می انجامد. چرا که هر قاتلی چنان چه از رمان بی نظیر «جنایت و مکافات» آموخته ایم، در وهله اول با نوعی احساس خاص بودن، خود را محق می داند که دست اش را به خون همنوع رنگین کند. راسکولنیکوف کم بنیه و بیمار که دانشجوی حقوق بود، در هذیانات و تفکرات اش به این نتیجه رسیده بود که آدمی است « ویژه» که سزاوار به انجام رساندن کاری است که از هر کسی ساخته نیست: قتل پیرزن رباخواری که زندگی او را همچون زندگی پشه ای بی ارزش می شمارد و شایسته ی نابودی!
راسکولینکوف در رمان "جنایت و مکافات"
در آخر، می شود به نویسندگان فیلمنامه آفرین گفت که شخصیتی با ویژگی های روانی خاص آفریدهاند و داستان را بر روی شانههای یک شخصیت بیش از حد حساس سوار کرده اند و از این طریق، هم سریالی با مایههای پلیسی و جنایی ساختهاند و هم شماری از ویژگیهای برخی از ما شهروندان عجول و بی حوصله و گهگاه بیملاحظه را به تصویر کشیدهاند که کمتر کسی در فیلمها و سریالها به این ظریفهها توجهی جدی نشان میدهد.